حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر گرامی امام حسین (علیه السلام) از جمله اسیران حادثه کربلاء بودند ، سن ایشان به سه سال رسیده بود و امام حسین (علیه السلام) او را بسیار دوست می داشت، حضرت رقیه (سلام الله علیها) بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کردند ، که از گریه ی او دل اهل بیت (علیهم السلام) مجروح می شد و دائماً از حضرت زینب (سلام الله علیها) و دیگران سوال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟ [1]
عصر روز سه شنبه در خرابه شام که نزدیک کاخ یزید واقع شده بود ، در كنار حضرت زينب (سلام الله علیها) نشسته بود که جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند. پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(سلام الله علیها) فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد. بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. [2]
شب با حالت پریشان از خواب بیدار شد فرمود : پدرم حسین علیه السلام کجاست؟ اکنون او را دیدم! زنان و کودکان از شنیدن این سخن گریان شدند و شیون از ایشان برخاست. یزید از خواب بیدار شد و گفت: چه خبر است؟ جریان را به او خبر دادند. آن لعین دستور داد سر پدر را برای او ببرند.[3]
دستمالی روی سر مقدس حضرت انداختند و آن طبق را جلو حضرت رقیه (سلام الله علیها) نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: این سر کیست؟ گفتند: سر پدر توست. سر را از میان طشت برداشت و به سینه گرفت و می گفت: «پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد! ای پدر که رگهای گردنت را برید! ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد! پدر جان، بعد از تو به که امید وار باشیم؟ پدرجان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند!». و از این سخنان با او گفت، تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و صدا به گریه بلند کردند و آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند ، هنگامى که زن غساله، بدن رقیه (علیها سلام)را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت : سرپرست این اسیران کیست ؟ حضرت زینب (علیها سلام) فرمود: چه مى خواهى ؟ غساله گفت:این دخترک به چه بیمارى مبتلا بوده که بدنش کبود است ؟
حضرت زینب (علیها سلام)در پاسخ فرمود: اى زن ! او بیمار نبود؛ و این کبودیها آثار تازیانه ها و ضربه هاى دشمنان است[4] سپس ایشان را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.[5]
پی نوشت :
[1] . انوار الشهاده ص ۲۴۲
[2] . نفس المهموم ص ۴۵۶
[3] . کامل بهائی: ج۲ص ۱۷۹
[4] . الوقایع و الحوادث ج ۵، ص ۸۱
[5] . نفس المهموم ص ۴۵۶
مطالعه بیشتر در :
دیدگاهها
خدا رحمت کنه امام حسین علیه السلام و دخترش رقیه س
امام حسین علیه السلام و در کل 14 معصوم علیهم السلام "مَهْبِطَ الْوَحْی وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ" هستند... یعنی خودشان معدن رحمت الهی هستند